X
-

آن سوتر از مناره نرفته است اذانمان

می سوخت گر چه از تب گفتن دهانمان
ناگفته ماند حرف دل بی زبانمان

چشم انتظار آمدن مردمان مباش
آن سوتر از مناره نرفته است اذانمان

اهل زمین شدیم که مثل زمین شویم
گم کرده راه، گوشه ای از کهکشانمان

سر در گمیم و مبهم، مانند سرنوشت
مانند نقش های تَهِ استکانمان

از هر چه طول و عرض که دارد زمین، به جز
یک مستطیل چیست سرانجام از آنمان؟

اینجا کجاست؟... کیست بداند... که ما که ایم؟
این تازه کودکانه ترین چیستانمان!

محمدمهدی سیار

28 تیر 1396 0 نظر | 2537 بازدید
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
امتیاز دهید:

مطالب مرتبط

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.