جان آمده رفته، هيجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احيا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پي صف تا به اذان آمده رفته؟
پلکي زده ام خواب مرا آمده برده
پلکي زده ام نامه رسان آمده رفته
امسال نبرده ست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشي مرثيه خوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند: کجايي؟! به جهان آمده رفته!
ترسم که به جايي نرسم اين رمضان هم
بسيار به عمرم رمضان آمده رفته...