مباد سفره ی رنگینتان کپک بزند
خلاف میل شما چرخکی فلک بزند
به پاسبان محل بسپرید نگذارد
گرسنه ای سر این کوچه نی لبک بزند
شما به پاکی ایمان خویش شک نکنید
درخت دین جماعت اگر شتک بزند
شما به سایه ی باغات خویش خوش باشید
اگر چه باز گلویی دم از فدک بزند
رها کنید علی را که مثل هر شب خویش
به زخم کهنه و نان جُوَش نمک بزند
امیر قافله گیرم که عزم جنگ کند
نشسته اند سواران، که را محک بزند؟!...