◄اخبار
بوي برخاسته از شعله بمباران، نه...
بوي خاكستر گيسوي پريشان هم نيست...
بوي آن چاه هراسيده نفت
كه لهيبش شده اينگونه خروشان هم نيست
آشناتر بويي ست
با نسيم نگراني كه گذشت
آشنا بويي ست در شامه شرقي ما:
بوي بال و پر ققنوس
-پراكنده به دشت-
◄تعريف
چيست اين جهان؟
چيست اين جهان؟
با تمام طول و عرض و ارتفاع
در نبودنت براي من
جز اتاق انتظار
تنگ و تار
تنگ و تار
◄اعتقاد
در همين سياهي شگفت هم
گرمي حضورآفتاب را
ميشود نفس كشيد
ميشود هنوز... ميشود!
گرچه شب
پيش چشم ما
ثانيه به ثانيه به روز ميشود
◄راه و رسم
سنگفرش
زير پاي هيچ كس
ذره اي فرو نميرود
سنگفرش
راه رسمي زمان ماست
عصر
عصر مردم بدون رد پاست
◄ناگهان
بنگر چه كرده اي!
اي شوخ وشنگ! اي تر و تازه!
باران ناگهان!
هر چاله چوله اي
آيينه اي شده ست پر از ابر و آسمان
هر جا كه پاي مينهي ابري روان شده
بنگر، زمين گُله به گُله آسمان شده!
◄ یک تصنیف بهاری
با آهنگسازی استاد محمد آرزم، صدای علی چراغی و مثنوی من
از تولیدات واحد موسیقی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی (همان راه)
این تقدیر خود جوش را هم از وبلاگ دوست هنرمندم "محمد مهدوی اشرف" بخوانید تا کار را با جوگیری کامل گوش کنید!
تصنیف "سلام خداوند"
سلام ای بهارانِ از ره رسیده
چه گلها که در پیشوازت دمیده
سلام ای که باران و لبخند با توست
که عطرِ سلامِ خداوند با توست
بهارانِ من! چشمِ عید از تو روشن!
دلِ مادرانِ شهید از تو روشن!
چه گلهای سرخیست در آستینت
چه سرویست همسفرهی هفتسینت
نترسیدهایم از زمستان، بهارا!
بیا گل بنه یکبهیک شاخهها را
ببین باز کردیم مشتِ خزان را
رجزخوان شکستیم پشتِ خزان را
بهارا تمام است کارِ زمستان
نماندیم ما زیرِ بارِ زمستان