X
-

من غُصّه ام این است: شاهینی زمین گیرم...

چندان که تو از من، من از این زندگی سیرم
تنها امید زندگی ام این است: می میرم!

هم از زمین رانده، هم از پرواز جا مانده
فوٌاره ای هستم که تردید است تقدیرم

دل گیر از انسان ها، سرازیرِ خیابان ها
من شکل امروزینِِ اندوهِ اساطیرم

تا سنگ دل بودم-چو یخ- به روی قلٌه جایم بود
اینک که رودی گشته ام جوشان، سرازیرم

ای کاش گنجشکی، کلاغی، سهره ای بودم
من غُصّه ام این است: شاهینی زمین گیرم...

محمدمهدی سیار

28 تیر 1396 0 نظر | 3898 بازدید
Article Rating | امتیاز: 4 با 6 رای
امتیاز دهید:

مطالب مرتبط

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.