آسمانی از ملخ، آسمانی از سیاه می نشیند ای زمین، در همین فرودگاه ذره ذره می جوند آنچه را که کشته ایم -گوشت هم شنیده ام می خورند گاه گاه! شهر می شود پُر از آدم آهنی ولی مرد آهنینمان، می رود ز یاد...آه مثل بره می شویم، روزمره می شویم سر به زیرِ سر به زیر، سر به راهِ سر به راه بیت های شعرمان، ناصبور می شوند سر نمی زنند تا انتهای لا اله کاش آسمان نبود، تا ملخ نمی پرید تا ملخ نمی نشست، بر تن فرودگاه
Name (required) نام الزامی می باشد
Email (required) ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز